کمتر از ٣٠ ساعت تا پایان ضرب الاجل برنامه اقدام مشترک ژنو بین ایران و کشورهای ۱+۵ مانده است. برخی معتقدند که فقط یک معجزه می تواند گره های کور را باز کند. اما یک تحلیل گر آمریکایی به من گفت که به جای معجزه نیازمند این هستیم که باراک اوباما و شرکایش در ۱+۵ حاضر باشند تصمیم های تلخ اما مفید بگیرند. الان دیگر آخر پاییز رسیده است و ما و ۱+۵ باید جوجه هایمان را بشماریم. پرسش همه در این ساعات این است که اکنون مذاکرات در چه نقطه ای قرار دارد و به چه سمت می رود؟
اکنون در چه نقطه ای هستیم؟
امروز کمتر از ٢٤ ساعت تا پایان انقضای زمان در نظر گرفته شده برای برنامه اقدام مشترک ژنو، ایران و آمریکا در شرایط کاملا متفاوتی قرار گرفته اند. دولت آمریکا در یک سال گذشته لحظه به لحظه ضعیف تر شده است. دموکرات ها انتخابات سنا را واگذار کردند. باراک اوباما امروز از شخصیت کاریزماتیک سال های پیش اش به شدت فاصله گرفته است. برنامه باراک اوباما برای اصلاحات در حوزه بهداشت عمومی (ObamaCare) و اصلاح قانون مهاجرت در این کشور به شدت توان وی را برای مدیریت فضای داخلی ایالات متحده کاهش داده است. حتی دموکرات های نزدیک به اوباما نیز آماده شده اند تا او را در پرونده هسته ای ایران قربانی منافع داخلی شان کنند. سناتور دموکرات مارک وارنر از ایالت ویرجینیا از جمله نزدیک ترین افراد در حزب دموکرات به باراک اوباما است که حتی زمانی به عنوان گزینه معاون اول رئیس جمهور آمریکا نیز مطرح بود. وارنر که در انتخابات اخیر فقط با اختلاف 1 درصد توانست خود را در سنا نگه دارد، همزمان با مذاکرات کنونی در بیانیه ای خواستار توقف کامل فعالیت های هسته ای ایران شده است. این قبیل نشانه ها همگی خبر از این می دهند که تیم مذاکره کننده آمریکایی ها حداقل های لازم برای عمل به وعده های خود در چارچوب توافق ژنو را ندارد.
همزمان تیم مذاکره کننده آمریکایی هم به شدت زیر نفوذ لابی های صهیونیستی است. جان کری، وزیر خارجه آمریکا به تیم مذاکره کننده ایرانی گفته است که به توافقی نیاز دارد که دیوید آلبرایت آن را بپذیرد. دیوید آلبرایت، موسس و مدیر موسسه علوم و امنیت بین المللی isis است که متأثر از ارتباط نزدیک با محافل صهیونیستی نقش اساسی در جوسازی علیه مذاکرات دارد. دیوید آلبرایت زمانی از مقامات ارشد آژانس بین المللی انرژی اتمی بوده است. به گزارش منابع اطلاعاتی ایران، لابی صهیونیستی در آمریکا از ٢ سال قبل در موسسه تحت امر دیوید آلبرایت نفوذ کرده و از طریق کمک های مالی توانسته برخی ادعاهای بیاساس در مورد برنامه هسته ای ایران را از زبان این کارشناس هسته ای بیان نماید.
خرید تصاویر ماهواره ای ایران توسط موسسه دیوید آلبرایت و انتشار مداوم آن نشان از حمایت قوی مالی و اطلاعاتی از موسسه وی دارد.دیوید آلبرایت اخیراً افرادی مانند اولی هاینونن که یکی دیگر از مقامات سابق ارشد آژانس است را نیز استخدام کرده تا در پوشش تخصص به جوسازی علیه برنامه هسته ای ایران اقدام نمایند. آلبرایت از ایده پردازان توهمی تحت عنوان "زمان گریز” یا Break Out است. به عبارت دیگر تیم مذاکره کننده آمریکایی نه فقط کنگره، بلکه لابی های صهیونیستی را هم بهانه عدم پذیرش حقوق ایران کرده است. با این حال واقعیت این است که محاسبات دیپلماسی، با محاسبات ریاضی روی کاغذ افرادی مانند دیوید آلبرایت نسبتی ندارد. به علاوه این که همه می دانند یکی از دلایل اصلی عدم موفقیت احتمالی مذاکرات، اطمینان کشورهای ۱+۵ از این واقعیت است که سلاح هسته ای هیچگاه در دکترین امنیتی ایران نبوده، نیست و نخواهد بود.
کارنامه ایران در پرونده هسته ای
در مقابل طی سال های گذشته اجماع ملی درباره مذاکرات هسته ای هر روز بیشتر شده است. البته ریشه این اجماع را باید در رخدادهای پیش از توافق ژنو جست و جو کرد. مذاکره کنندگان ایرانی قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ٩٢، ماه ها قبل از این که ریاست جمهوری دکتر روحانی آغاز شود و به ویژه قبل از توافق ژنو، برای مذاکره دو جانبه با آمریکاییها مجوز لازم را دریافت می کنند. رهبری در اول فروردین سال ٩٢ در حرم مطهر رضوی با اشاره به نامههای اوباما گفتند: " من به این اظهارات خوشبین نیستم، اما مخالفت هم ندارم.” روند صداقت آزمایی اوباما پس از توافق ژنو با حمایت قاطعانه رهبری از "بچه های انقلاب” به اجرای تمام تعهدات ایران در چارچوب توافق ژنو منجر می شود. باید توجه کنیم که در یک سال گذشته جمهوری اسلامی ایران پی در پی عمل کرده است و کشورهای ۱+۵ پی در پی وعده داده اند. آژانس و کشورهای ۱+۵ همگی یک به یک تایید کرده اند که ایران تمام تعهدات خود در چارچوب توافق ژنو را اجرایی کرده است.
همزمان مسیری که ایران در نسبت با توافق ژنو طی کرده، دقیقا مشابه مسیری است که در نسبت با آژانس طی کرده است. ایران موظف است براساس توافق خود با آژانس موسوم به "پادمان” رفتار کند. با این حال پس از توافق ژنو، ایران در نوامبر سال گذشته توافق کرد که برای اثبات حسن نیت خود درباره ابهامات ادعایی آژانس (PMD) در اقدام داوطلبانه فراتر از پادمان به پرسش های آژانس پاسخ بدهد. دقیقا مشابه روند سیاسی، در روند فنی نیز ایران بارها خود را اثبات کرده است. آژانس درباره ادعای موضوع چاشنی های انفجاری به طور ضمنی تایید کرد که این چاشنی ها در تأسیسات نفتی کاربرد دارد، نه این که برای تسلیحات اتمی ساخته شده باشد. آژانس در سال های گذشته ٢ بار به منطقه پارچین دسترسی پیدا کرده است که در هر ٢ بار تعهد داده بود که این دسترسی فرا قانونی دیگر تکرار نمی شود. بنابراین کارنامه ایران در حوزه فنی اما سیاسی شده آژانس نیز کاملا روشن است.
واقعیت این است که مذاکرات تا به این لحظه هیچ پیشرفتی نداشته است. کشورهای ۱+۵ به ویژه آمریکاییها در گفت و گوهای این روزها به جای توجه به راه حل های احتمالی، همچنان صرفا به اعلام مواضع می پردازند. متاسفانه خواسته دکتر ظریف از مذاکرات وین ٦ تاکنون برای صرفا شنیدن و فکر کردن به راه حل های پیشنهادی ایران در کشورهای ۱+۵ اثر نکرده است. فردا چه خواهد شد؟ اگر برنامه اقدام مشترک ژنو به نتیجه برسد، باید خودمان را آماده جشن موفقیت دیپلماسی کنیم. اگر هر تصمیم دیگری اعلام شود، چه اشکال مختلف تمدید و چه شکست مذاکرات، باید بگوییم که کشورهای ۱+۵ اثبات کرده اند که شرایط را برای اعتماد حداقلی نیز ندارند.
روزنامه رسالت مطلبی را با عنوان«زياده خواهی غرب!»در ستون سرمقاله خود به قلم محمد کاظم انبارلویی به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:دكتر حسن روحانی رئیس جمهور پس از نشست با سران قوا گفت: "غرب زیاده خواهی نكند، توافق دردسترس است." دكتر لاریجانی ریاست محترم مجلس نیز در همایش اقتصاد مقاومتی در مشهد گفت: "امیدواریم غربیها عاقلانه رفتار كنند. كنگره آمریكا حرف های بی حساب و كتاب میزند." آیتالله آملی لاریجانی نیز در جلسه مسئولان قضائی با تاكید بر مقاومت تیم مذاكره كننده ایران در وین گفت: "ملت تن به زیاده خواهی آمریكا نمی دهد. مذاكره كنندگان بدانند حمایت یك ملت را به دنبال خود دارند قدمی از حقوق ملت عقب ننشینند." زیاده خواهی آمریكا چیست؟ حرف های بی حساب و كتاب كنگره آمریكا كدام است؟
"ادرویس" رئیس كمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریكا به روایت پنج شنبه شب رادیو آمریكا میگوید: "تایید غنی سازی اورانیوم در ایران انحراف از سیاست آمریكاست ما عمیقا از گزارشهایی كه بیان می كند ایران در صدد حفظ بخش اعظم زیر ساخت های هسته ای خود و نه تعطیلی آنهاست، احساس نگرانی می كنیم."تدداچ" نماینده جمهوریخواه مجلس نمایندگان آمریكا هم در تایید دیدگاه رئیس كمیته روابط خارجی آمریكا می گوید: " 1+5 یا اطمینان دهد كه هر توافقی مستلزم توقف كامل غنی سازی در ایران و تعطیلی كامل تاسیسات هسته ای ایران است یا از ادامه گفتگوهای محكوم به شكست دست بردارد."ته زیاده خواهی آمریكایی ها همین است كه رئیس كمیته روابط خارجی مجلس آمریكا و برخی نمایندگان كنگره می گویند.طبیعی است با این دیدگاه مفهوم یكسال گفتگو پشت درهای بسته رونمایی میشود.
ریتم صدای آمانو هم با همین آهنگ آمریكاییها تنظیم میشود وی با وقاحت تمام با آنكه ایران فراتر از پادمان با ماموران آژانس همكاری كرده است به نقل از صدای آمریكا می گوید:" ایران به سئوالات درباره تحقیقات مشكوك پاسخ نداده است." این در حالی است كه ایران به تمام تعهدات خود در توافق ژنو عمل كرده است و طرف مقابل به هیچ یك از آنها - الا چند قلم كه نقش نمادین دارد - عمل نكرده است.از سوی دیگر كاخ سفید چندی پیش گفته بود:" در صورت توافق نهایی بخشی از تحریم ها علیه ایران تعلیق - نه لغو- میشود"از این بیان صداقت اوباما و كارگزاران كاخ سفید پس از یك سال گفتگو مشخص میشود. یعنی حتی تحریم هایی كه شخص رئیس جمهور كه طرف مذاكره با مادر ژنو، وین و مسقط است "لغو" نمی شود بلكه " تعلیق" میشود.
استبداد جهانی برای تكمیل این وقاحت چهارشنبه گذشته یك قطعنامه ضدبشری علیه ایران تحت عنوان " حقوق بشر" به تصویب رساند تا این حلقه فریب را در آستانه گفتگوی وین تكمیل كند.ارزیابی عملكرد 1+5 و بویژه میز آمریكا در گفتگوهای هسته ای این است كه آنها به مذاكرات به مثابه یك بازی" برد- برد" نگاه نمی كنند.آنها همانطور كه از صورت مسئله ای كه دركاخ سفید و كنگره نوشته اند یك بازی مضحك و در عین حال خطرناك "برد - باخت" را در نظر دارند.طبیعی است اولین كسی كه پاسخ آمریكاییها را خواهد داد رئیس جمهور كشورمان است چرا كه صورت مسئله و حل آن از دیدگاه ایشان بازی" برد - برد" است و در غیر این صورت نه ایشان و نه ملت ایران به هیچ عنوان زیر بار زیاده خواهیها نخواهند رفت".آنها بزودی خواهند فهمید كه حرف های بی حساب و كتاب زدن چه هزینهای برایشان خواهد داشت. ملت و رهبری معظم انقلاب از اول نیك می دانستند كه به غرب نباید اعتماد كرد آنها قابل اعتماد نیستند.این دوره یك ساله آزمون دیگری برای اثبات این حقیقت بود.
آنها به چیزی جز نابودی ملت ایران رضایت نمی دهند. اگر این كار در فریب و نیرنگ آنها در موضوع هسته ای رخ ندهد، از باب "حقوق بشر" وارد میشوند. این باب هم جواب نداد از باب مبارزه دروغین با " تروریسم" وارد می شوند. اگر این هم جواب نداد، گزینه "نظامی" روی میز و زیر میز خود را به رخ ما می كشند.
بر ملت ما پوشیده نیست و بر ملت های جهان هم پنهان نخواهد ماند. طی 36 سال گذشته انقلاب اسلامی در مسیر رشد و بالندگی خود بدون اعتنا به این تهدیدها و فریب ها پیش رفته است و پیش هم خواهدرفت.شمخانی دبیر شورای امنیت ملی با شجاعت پاسخ آمریكاییها و برخی اراذل و اوباش 1+5 را داده است. او گفته است :" ایران فناوری هسته ای نمایشی و كاریكاتوری را نخواهد پذیرفت".این پاسخ كسانی است كه آرزو دارند زیر ساخت های هسته ای ایران را با مذاكره نابود كنند و حتی هزینه بمباران آن را نپردازند.شمخانی تاكید كرده است: "بدون لغو همه تحریمها مذاكرات باطل است" این پاسخ كسانی است كه میخواهند ساز و كار تحریمها و زیر ساختهای آن را حفظ كنند تا هر وقت خواستند به ایران فشار بیاورند.
این موضع دولت و ملت ماست و بر آن پا می فشاریم.اگر 1+5 حقوق ملت ایران را پذیرفتند، اتفاق جدیدی نیفتاده است آنها در برابر حقوق ملت ایران سرتعظیم فرود آورده اند و دست از شقاوت و ستم پیشگی برداشته اند.اگر هم این حقوق را به رسمیت نشناسند بر می گردیم به نقطه اول با این تفاوت كه آنها به نقطه اول بر می گردند اما ما در این نقطه نمی مانیم. پاسخ زیاده خواهی ها و ستم آنها را با قوت و قدرت بیشتری خواهیم داد.دست آمریكا در منطقه زیر ساطور ملت ایران است، آن را در عراق، سوریه، افغانستان و سرزمینهای اشغالی قطع می كنیم.سیر تحولات و رویدادهای سیاسی و نظامی در منطقه طی 20 سال گذشته نشان می دهد این عملی است. آنها پیامهای ما را در جنگ 33 روزه، 22 روزه و 51 روزه اگر نگرفته باشند در رویدادهای مهمی كه در پیش داریم حتما خواهند گرفت.
«نعل وارونه آل سعود»عنوانی است که روزنامه جمهوری اسلامی به مطلبی که در ستون سرمقاله اش به چاپ رسید اختصاص داد:
نماینده رژیم سعودی در سازمان ملل از شورای امنیت خواست حزبالله لبنان را در فهرست گروههای تروریستی قرار دهد. وی همچنین مدعی شد عربستان پیشگام مبارزه با تروریسم میباشد! این ادعا و اقدام رژیم سعودی در سطح سازمان ملل درحالی صورت میگیرد كه دیپلماتها و رسانههای بینالمللی از آن به عنوان یك شوخی بزرگ و مضحك نام برده و حتی یكی از كارشناسان غربی در واكنش به این دروغ شاخدار سعودیها گفته است: بهتر است عربستان اگر مایل به مقابله با حزبالله لبنان است، از واژه تروریسم برای لكهدار كردن این سازمان استفاده نكند زیرا این برچسب بیش از هر كس دیگری برازنده خود سعودی هاست." اقدام فرافكنانه سعودیها در سطح سازمان ملل علیه جنبش مقاومت اسلامی حزبالله لبنان به همان اندازه كه یك لودگی سیاسی و چندش آور برای خنداندن ملتها در اوضاع آشفته منطقهای است، حكایت از شكستهای بزرگ عربستان در سیاستهای خاورمیانهای و قدرت نمایی مقاومت اسلامی در برابر گروههای تكفیری و سلفی دارد كه ریاض از آنها حمایت میكند. شاید زمانی كه سعودیها در مسیر سازماندهی نوچهها و تربیت شدههای خود در منطقه و وارد كردن آنها برای ورود از فاز تبلیغات ایدئولوژیك به فاز مبارزات نظامی تحت پوشش "جهاد" اقدام میكردند، هرگز تصور نمیكردند كه به همین سرعت با شكست روبرو شده و حجم گسترده سرمایهگذاریهای آنها نقش بر آب شود ولی اكنون كه القاعده و داعش با سد مستحكم مقاومت اسلامی و ملتهای منطقه مواجه شده و عملكرد گروههای تكفیری مورد نفرت جهانی قرار گرفته، مجبور هستند به سیاست نعل وارونه متوسل شوند. آنها با فرافكنی مفتضحانه قصد دارند ضمن متهم كردن رقیب، خود را از این مهلكه نجات دهند.
حركت اخیر نماینده عربستان در سازمان ملل دقیقاً حكم همان دزد و تبهكاری را دارد كه درحال فرار از صحنه جرم هنگامی كه مردم برای دستگیری او را تعقیب میكنند، فریاد "آی دزد، آی دزد" سر میدهد تا با رد گم كردن، خود را از خطر دستگیری برهاند. رژیمی كه ریشه و اساس تفكرات تكفیری را با دلارهای نفتی تقویت كرده و به جای مقابله با صهیونیسم بین الملل، مسلمانان را به جان هم انداخته است، اكنون نه تنها دیگران را متهم به حمایت از تروریسم میكند بلكه به خود جرأت میدهد در صف اول پیشگامان مبارزه با تروریسم قرار بگیرد!
واقعیت اینست كه به گواهی جهانیان و اسناد و شواهد موجود، اگر سفیر عربستان در سازمان ملل اندك صداقتی داشته باشد، باید بپذیرد كه آل سعود پیشگام در ترویج تروریسم است نه مبارزه با آن.
تمام واقعیتهای موجود و روند تحولات بینالمللی در سالهای اخیر موید این نكته است كه عربستان خاستگاه اصلی تروریسم در منطقه بوده و پدر خوانده گروههای تروریستی القاعده، داعش، جبهه النصره، بوكوحرام، الشباب و... محسوب میشود. هر چند این جریانهای انحرافی از حمایتهای آشكار و پنهان آمریكا و رژیم صهیونیستی نیز بهرهمند بودند ولی تعزیهگردانی جنگهای فرقهای و اقدامات تروریستی را آل سعود برعهده داشته است. اگر تفكرات وهابیت از حمایت دلارهای نفتی عربستان برخوردار نبود، هرگز گروههای تروریستی سلفی و تكفیری امكان بروز و ظهور نمییافتند. بدون تردید این گروهها از پستان تفكرات انحرافی وهابیت تغذیه شدهاند و با حمایتهای سیاسی و نظامی این رژیم جان گرفته و به جان مسلمانان و ملتهای جهان افتادهاند. بدین ترتیب، اقدام اخیر نماینده رژیم سعودی در سازمان ملل صرفاً ژستی عوامفریبانه است كه یا با هدف دادن آدرس غلط برای فرافكنی صورت گرفته و یا یك اقدام سفارشی است كه سفارش دهندگان آن، صهیونیستها و اربابان غربی رژیم عربستان هستند كه میخواهند برای جنبش جهادی حزبالله لبنان پرونده سازی نمایند.
كمك 100 میلیون دلاری دولت عربستان به سازمان ملل برای مبارزه با تروریسم را نیز صرفاً رشوهای به مقامات این سازمان در راستای چشم بستن بر نقش این كشور در ایجاد و حمایت سازمان یافته از تروریسم میتوان تفسیر كرد، رژیم سعودی اگر خواستار مقابله با تروریسم و خشكاندن ریشههای آن است، باید از اختصاص بودجه میلیاردی برای ترویج تفكر سلفی گری و وهابیگری و حمایت از تروریستهای تكفیری خودداری كند. دولت عربستان طبق توافق با دولت جدید افغانستان قرار است با احداث یك دانشگاه به اصطلاح اسلامی و پذیرش 4 هزار دانشجو و طلبه از افغانستان و سایر كشورها در كابل، همان مسیر تربیت سلفیهای مستعد جذب درگروههای تروریستی و افراطی را كه تاكنون در مدارس دینی عربستان و پاكستان صورت میگرفت به شكل سازمان یافتهتری دنبال كند. روشن است كه این، یك اقدام عملی نیست، بلكه یك تلاش برای ترویج تفكری انحرافی است كه عناصر تكفیری را پرورش میدهد.
سعودیها اگر در ادعای خود صادق هستند، كه نیستند، باید بیش و پیش از هر كاری ریشه تفكر تكفیری و افراطی را در خانه بخشكانند زیرا تا این ریشه وجود دارد، تروریسم نیز به حیات شوم خود ادامه خواهد داد. رژیم سعودی بهتر است قبل از مطرح ساختن دعوت برای مبارزه با تروریسم و متهم كردن دیگران، آنرا از خود آغاز كند و با گروهكهای تروریستی كه در دامان وهابیگری و در داخل نهادهای آموزشی، دینی، اجتماعی و دولتی این كشور رشد میكنند، مقابله كرده و با قطع حمایت مالی از آنان كه عامل اجرای سیاستهای شوم آمریكا و رژیم صهیونیستی در منطقه هستند، به این بازی بدفرجام پایان دهد. شاید روزی نباشد كه مقامات و رسانههای صهیونیستی نگرانی خود را از فعالیتهای حزبالله لبنان و مقاومت اسلامی در منطقه ابراز ننمایند و بر نقش كلیدی این گروه اسلامی اعتراف نكنند. دقیقاً در چنین شرایطی است كه عربستان به اتاق اصلی طراحی عملیات میدانی علیه حزبالله تبدیل میشود و پیشنهاد گنجاندن نام گروه حزبالله لبنان در فهرست گروههای تروریستی را ارائه میكند.
افكار عمومی منطقه بویژه محالف عربی كه از رهبری حزبالله لبنان به عنوان نماد عزت و شرافت اعراب یاد كرده و شجاعت آن را در مقابل مطامع رژیم صهیونیستی میستایند و سید حسن نصرالله را تأثیرگذارترین شخصیت معاصر جهان عرب لقب دادهاند قطعاً برای این سؤال پاسخی ندارند كه چرا سازمان سیاسی و نظامی در منطقه كه توانسته توطئههای شوم رژیم صهیونیستی را نقش بر آب كند و اسرائیل را هر لحظه فرسودهتر نماید، اكنون باید اینگونه مورد هجمه نیابتی رژیم سعودی قرار بگیرد؟ مقامات سعودی با این اقدام خود همانند غریقی كه برای نجات خود به هر خس و خاشاكی متوسل میشود، شكست سیاستهای خود در منطقه را به نمایش گذاشته و وابستگی خود به رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آن را آشكارتر كردهاند، لكه ننگی كه هرگز از دامان این خاندان پاك نخواهد شد.
مطلبی که روزنامه هادی خسرو شاهین با عنوان«اتفاق دقیقه 90» در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به چاپ رساند به شرح زیر است:
دیپلماسی فن مذاکره میخواهد و آداب در پشتپرده سخن گفتن. دیپلمات برخلاف سیاستمدار، مواضعش را شفاف برملا نمیکند یا هنگام اضطرار، کلی سخن میگوید و در جهت مخالف آنچه بر زبان آورده، رفتار میکند. دیپلماسی به هر میزان به ابهام، ایجاز و کنایه نزدیک شود، به همان اندازه هم دست دیپلماتها را برای مصالحه و توافق میگشاید تا کامیابی حاصل شود و شکست در انزوای مطلق قرار گیرد. بروز هر نشانهای از شفافیت و دوری جستن از کلیگویی و برملا کردن جزئیات گفتوگوهای محرمانه در حوزه عمومی، یا حکایت از حضور بازیگرانی آماتور در دنیای دیپلماتیک دارد یا از عزم دیپلماتها برای به شکست کشاندن گفتوگوهای خاص و مهم حکایت میکند.
اگر در سیاست داخلی، دموکراسی به ابزاری برای روشن کردن دالان تاریک سیاست و قدرت تبدیل میشود، در سیاست خارجی و نظام بینالملل، نخبهگرایی حرفهای به سیاست و مذاکره رمز و راز میدهد تا دموکراسی و افکار عمومی پس از پروسه گفتوگوهای دیپلماتیک وارد گود شوند و نه قبل از آن.در دنیای امروز هر چه بر اهمیت مذاکرات افزوده میشود، از میزان روزنههای رو به دنیای بیرون هم کاسته میشود. در چنین فضایی امکان مصالحه فراهم میآید و رسیدن به توافق بزرگ، قدری میسر میشود.همه دیپلماتهای ورزیده دنیا چنین عمل کردهاند و تاریخ دیپلماسی جهان نیز مذاکرات موفق را در چنین قالب و اسلوبی ثبت و ضبط کرده است.
اگر به دنیای دیپلماتیکمان این چنین نگاه کنیم، آن وقت محملی برای اضطرار و نگرانی از وضعیت ابهامآلود آخرین دور مذاکرات ایران و 1+5 در وین باقی نمیماند. درست است که طی روزهای گذشته خبرنگاران از دریافت اخبار موثق و موثر در رابطه با چشمانداز توافق هستهای محروم ماندهاند و این درستتر که افکار عمومی پاسخی برای انتظارات فزاینده خود نمییابد؛ اما دیپلماسی حوزهای برای برملا کردن هیجانهای موقتی و زودگذر نیست.پنهانکاری و وضعیت ابهامآلود حاکم بر مذاکرات وین، نه ناامیدکننده است و نه غافلگیرکننده؛ از قضا امیدواری را دوچندان میکند و پیشبینی اتفاقات را به امری امکانپذیر مبدل میسازد. اگر قدری منطقی بیندیشیم، بیخبری از مذاکرات وین پر از اخبار خوشحالکننده و مسرتآور است: اول اینکه؛ دو طرف مذاکرات هستهای نمیخواهند وین را با شکست ترک کنند، دوم اینکه دیپلماتهای مستقر در هتل کوبورگ خود را برای توافق آماده میکنند. سوم اینکه نمیخواهند دست خود را برای امتیازدهی تا دقیقه 90 رو کنند و به همین دلیل هم با چراغ خاموش حرکت میکنند تا لحظه آخر حریف دستشان را نخواند و به امتیازات متقابل امیدوار نباشد.
زمان که به بدهبستان رسید، آن وقت همه طرفها چراغها را روشن میکنند تا مذاکرات یا با توافق جامع مختومه شود یا با تمدید گفتوگوها.
فراموش نکنیم که مذاکرات ایران و 1+5 نه بر سر اقتصاد است و نه در مورد اختلافات جزئی در حوزه مراودات دو یا چندجانبه. اهمیت مذاکرات وین نه در سطح و اندازه کشورهای درگیر در آن است و نه به رتبه و وضعیت دیپلماتهای پشتمیز بازمیگردد. تنها موضوع هستهای مذاکرات وین را به گفت و گوهای تراز اول و بینالمللی تبدیل کرده است. پس این مذاکرات را باید به نوعی همرتبه با مذاکرات استراتژیک میان آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در دوران جنگ سرد تعبیر و تفسیر کرد.مختصات چنین مذاکراتی به ما گوشزد میکند که باید تا دقیقه 90 منتظر بمانیم؛ چراکه همه مصالحههای بزرگ و استراتژیک در تاریخ روابط بینالملل در همین دقیقه ثبت و ضبط شده است. پس وعده ما برای مصالحه چه توافق جامع و چه توافق برای تمدید مذاکرات در دقایق پایانی سوم آذرماه 1393.
فضل الله یاری در مطلبی که با عنوان«
این روزها مردان هسته ای ایران در واپسین روزهای ماموریت تاریخی خود قرار دارند، ماموریتی که اگرچه گاه در لابی هتل هایی در ژنو و وین در قلب اروپا انجام میشد و گاه در راهروی کاخ سلطانی در سواحل گرم دریای عمان، اما همه و همه در منظرِ شاهدی دیرپا و همیشه زنده به نام "تاریخ" رخ میدهد. شاهدی که هم توانایی ثبت همه این رویدادها را دارد و هم از قدرتی مافوق بشری برخوردار است که میتواند مستندات را کنار هم بگذارد و بی اعتنا به نتایج و دستاوردهای آن به قضاوتی درست و قطعی برسد.اگرچه این روزها به مدد جادوی رسانه ها و ارتباطاتِ فراگیر میتوانیم کوچک ترین حرکاتِ وزیر خارجه آمریکا را زیر نظر بگیریم و حالت چشم های وزیر خارجه ایران را به وضوح دریابیم و لبخندهای کاترین اشتون را تفسیر کنیم، اما نمیتوان انکار کرد که روزگاری همه این جزئیات در تصویری کلی تحت عنوان "مذاکرات هسته ای ایران و غرب" در کتاب تاریخ ثبت میشود.
آن روز دیگر رفت و آمدهای ظریف و کری و اشتون در راهروهای هتل کوبرگ وین ارزیابی نمیشود که رفتارهایی در دالان های تو در توی تاریخ توصیف میشوند و لابد تاریخ این قاضی قاطع و بی ملاحظه نه لبخند های کری را برای ما روایت میکند و نه فریاد های ظریف را. او برای آیندگان میگوید که هر کدام با چه نیتی به آوردگاه مذاکرات پای نهادند و فارغ از نتیجه چه نمره ای را دریافت میکنند.اگر چه همین تاریخ قراردادهای عجیب و غریب مردانی از همین سرزمین را به یاد ما میآورد که خود در فرصت سوزی و حراج منافع ملی ایران به ضرب المثل تبدیل شده اند، اما فراموش نمیکند که به ما یاد آور شود که آن قراردادهای ننگین از سوی حاکمانی به زیان کشور بسته شد، که هیچ نسبتی با مردم ایران نداشتند و در تاریکخانه هایی انجام گرفت که نور آگاهی و نظارت مردم به آن راهی نداشت. از همین منظر میتوان دلواپسی برخی از کسانی را که نگاهِ نگران خود را به تحولات هسته ای دوخته اند درک کرد و البته ارج گذاشت و از آن سو به کسانی که بارها نشان داده اند که در برابر تضییعِ حقوق مردم و منافع ملی سکوت کرده اند، گفت که برای کسبِ روزی دکان دیگری بگشایند.
اگر تاریخ را به شهادت بگیریم و به قضاوتش ایمان داشته باشیم، میتوانیم با خیالی آسوده تر تحولات این روزها را پیگیری کنیم. میتوانیم پی ببریم مردانی که با رای مردم بالا کشیده شده اند نه انگیزه و نه جرات آن را دارند که منافع ملی کشورشان را به پای بیگانگان بریزند.بخصوص که هم ساز و کارهای قانونی و هم روشنگری رسانه های امروزی، راه را بر هر خیانتی میبندند. اما همچنان میتوان به نقش نظارتی تاریخ پناه برد و آن را به کمک گرفت تا دلواپسی ها به اطمینان بدل شود. اگر محمدجواد ظریف یا حسن روحانی خود را نه "محمد جواد ظریف" و "حسن روحانی"، بلکه نماینده ملتی بزرگ و با ماموریتی تاریخی فرض کنند، بسیاری از نگرانی ها برطرف خواهد شد. علاوه بر این که کارنامه این افراد در سه دهه گذشته میتواند هر نگرانی و اضطرابی را بر طرف کند.
اگرهر مسئولی نگاه نافذ تاریخ را حس کند و در کنار منافع ملی و خواسته های مردم پیشگاه تاریخ را نیز درک کند، بسیاری از رفتارهای شخصی و جناحی، جای خود را به رفتارهایی مطابق استانداردهای انسانی و اخلاقی خواهد داد. چنان که اگر محمود احمدی نژاد برای لحظاتی فراموش نمیکرد که رئیس جمهور ملتی بزرگ و با سابقه است، به راحتی وزیر خارجه اش را در سفر کاری برکنار نمیکرد و از این منظر قضاوتی تاریخی در دو کشور ایران و سنگال را برای خود نمیخرید و یا در برهه ای مهم تر، اگر از سوی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران جنگ میان ایران و عراق مشمول یک تصمیم تاریخی نمیشد، چه بسا که تا سال های سال ادامه پیدا میکرد.بدون تردید اگر هر مسئولی خود را به مردم، آرمان ها و سرزمینش وفادار بداند و همچنان از فردیت خود فاصله گرفته و در جایگاه نماینده مردمش ارزش ها، آرمان ها و منافع آنان را نمایندگی کند، هیچ گاه دست به عملی نمیزند که سندی باشد برای محکومیت در دادگاه تاریخ.این محکمه نه رشوه میپذیرد و نه توصیه وحکمش نیز ضمانت اجرایی سفت و سختی دارد.