گلبیبی زنی با درایت و شجاع از قوم یارمحمدزئی که با جسارتش متجاوزان بریتانیایی را به حیرت انداخت
به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت عصر هامون، خاک من، سرزمین همیشه جاوید سیستان و بلوچستان، دیار ماه و مهتاب نخل و خورشید. زادگاه مردی و مردانگی مهد مرز داران غیور راد مردان دلیر. سرزمین من ای تو شاهد رزم خیر و شر نبرد خون و شمشیر ای خاک دیرین سرزمین کهن حصار تو خون من است شمشیر من، بازوی من... مرد میدان میشوم و متجاوز را به زیر میآورم و به خاک و خون میکشم. ما از نسل فرزندان دلیر تو هستیم از نسل دختران مهتاب همچون گلبیبی فرزند هیدل حماسه ساز روستاي نالک. در یک دستم قلم و در دست دیگرم شمشیر است با شمشیر بیگانه را نیست میکنم و با قلم نیستی او را برای فرزندانم بر ورق میآورم تا خون فشانیهایی که در راه حفظ خاکت شد همیشه جاوید بماند.
به گزارش خبرنگار عصر هامون، گل بی بی یار احمد زهی شیرزن یکه تاز سرحد و خاش : گلبیبی زنی با درایت و شجاع از قوم یارمحمدزئی که با جسارتش متجاوزان بریتانیایی را به حیرت انداخت در سال ۱۲۶۹ شمسي در سرحد خاش چشم به جهان گشود. پدرش هیدل مردی با نفوذ و صاحب جلال در سرحد بود. از طفولیت علم قرآن را به دخترش آموخت همچنین آداب دین و نیز سنن کهن قبیله و قوم بلوچ را. گلبیبی دختری چست و چابک بود و همیشه مشتاق آموختن. به علم طبابت علاقهي وافری داشت برای همین این علم را فرا گرفته بود. مرهمهایی که میساخت حتی زخمهای عمیق را نیز دوا بود. شهرت طبابت او به خیلی از مناطق دور از آنجا نیز رسیده بود. خیلی از مردم اطراف برای مداوای بیمارانشان نزد او میآمدند. نوعی معجون خاص میساخت بدین گونه که به چند زن شیرده میگفت غسل کنند و بعد از آن شیرشان را بدوشند و برایش بیاورند سپس معجونی با روغن این شیر تهیه میکرد و با این معجون تیر را از بدن جنگجویان خارج میکرد. با مردم به مهربانی رفتار میکرد نیکی و کمک به همنوع را سرلوحهی زندگیش قرار داده بود. هرگز به خاطر نعمتهایی که خداوند به او ارزانی کرده بود من جمله جمال و زیبایی دچار کبر و غرور نمیشد. با همه یکسان رفتار میکرد. در زندگی هیچگاه خداوند را از یاد نمیبرد بسیار پرهیزگار و متقی بود تا نیمه های شب کلام خدا را تلاوت می کرد. همیشه لباس سپید می پوشید تا یادش نرود که با قلبی پاک به این دنیا فرستاده شد بنابراین باید مواظب باشد که قلبش و روحش همانگونه پاک، مبرا و سپید باقی بمانند. گلبیبی چنین مخلوق منحصر به فردی بود. در جوانی با فردی به نام شهسوار شهنوازی پیمان ازدواج بست شهسوار یکی از فرماندهان دلیر جنگی بود که به گلبیبی علاقهی وافری داشت به همین سبب قلعهای را که در خاش داشت مهر او کرد. از آن پس گلبیبی یک همسر همراه و مشاور با درایت و باوفا برای شهسوار شد. هر جا همسرش به مشکلی برمیخورد و یا نیازمند کمک میبود گلبیبی او را تنها نمیگذاشت. خیلی از زوایای پیچیدهی علم طبابت را از جمال خاتون مادرشوهرش فرا گرفت. گلبيبی زنی جسور بود که به وقت نیاز اسلحه دست میگرفت و به رزم مردان دشمن میرفت. در فوریهی سال ۱۹۱۶ ارتش متجاوز انگلیس به سرکردگی ژنرال دایر به سرحد خاش هجوم آوردند تا حکومت و نفوذ خود را در این منطقهی بلوچ نشین به کرسی بنشانند. هیچ کس متجاوز را دوست ندارد گلبیبی نیز چنین بود میخواست هر چه زودتر این بیگانگان از خاک زادگاهش بیرون روند او غیر از خدا از چیزی هراس نداشت اجازه نمیداد ظلم و جور به او حکمی بدهد. زمانی که شهسوار به دست ژنرال متجاوز انگلیسی اسیر شد به همراه سربازی به دیدن وی رفت و او را از آنچه با اعدام همسرش اتفاق میافتاد آگاه کرد. او خطاب به ژنرال انگلیسی گفت:« چناچه تو شهسوار را اعدام کنی نبرد یار احمد زئیها علیه انگلیسیها شدت میگیرد و جنگ و خونریزی با ابعاد گستردهای ادامه پیدا میکند بهتر است از بروز فجایع بعدی ممانعت کنیم.» ژنرال که شدیداً تحت تاثیر جسارت و شجاعت گلبیبی قرار گرفته بود و نیز فهمید که سخنان او حقیقت دارد شهسوار را آزاد کرد. گلبیبی به چادر رفت و بند را از دستان همسرش گشود و به همراه او به قبیله بازگشت. سردار میر جنیدخان که از فرماندهان قوم شهنوازی بود شجاعت او را ستود و از او خواست هر زمان که نیاز به تدبیر و کارگشایی او داشتند آنها را تنها نگذارد. گلبيبی با کمال میل پذیرفت و قول همیاری و همکاری داد. مردم قبیله احترام خاصی برای او قائل بودند و هرجا نیاز به کمک و راهنمایی داشتند به سراغ او میرفتند گلبیبی حلال مشکلات بود. امید راهنما بود به زنان درس همت و شجاعت میداد. اینکه در همه حال باید از زادگاه خود حفاظت کنند و اجازه ندهند غریبهی ظالمی چیزی را که متعلق به آنان هست تصرف کند. زمانی که میر جنید خان سپاه را علیه دشمن فرماندهی میکرد به خواست او گلبیبی نقش بسیار حساسی را در راهنمایی و هدایت جنگجویان بلوچ در منطقهی نالک ایفا کرد. نالک نام درهی آشناست همان دره ای که مردم سرحد تمام لشکر ژنرال دایر را از بین بردند و حتی یک نفر هم جان سالم به در نبرد هنوز هم استخوانهای انگلیسیها در زیر آن صخرهها مدفونند. .این جنگ را ازآن جهت حماسه نام نهادند چون اولاً صرفا به خاطر حس وطن دوستی رنج این مبارزه بر بلوچهای سرحد هموار شد دوماً: پیروزی چهل پنجاه نفر بر لشکر سیصد نفری انگلیس در حالی که اسلحهی سپاه بلوچ دودی، سرپر، رندل و اسلحه لشکر انگلیسی ها مجهزترین سلاح های آن زمان بود. در آن حماسهی تاریخی را که در منطقه نالک ایفا کرد. نالک آخرین حماسه بلوچهای سرحد با لشکر ژنرال دایر بود. گلبیبی صاحب چند فرزند شد که هم اکنون در منطقه خاش زندگی میکنند خوبيارشهنوازي سردار شهنوازیها فرزند گلبیبی هست. او به متجاوزان و بیگانگان نشان داد زن بلوچ اگر بخواهد می تواند حتی با بدترین پلیدیها و بد سرشتیها مبارزه کند. زن بلوچ به جنگ با شیران می رود و پیروز میدان میشود. انتهای پیام/۹۰۳۱ https://www.asrehamoon.ir/vdci.razct1aqvbc2t.html